در این قسمت درباره یکی از قطعات آلبوم از میان ریگ ها و الماس ها حرف می زنم که .
تو این آلبوم احسان طبری شعرهای خودش رو می خونه و استاد لطفی بداهه نوازی می کنه.
ای شاعری كه شمع جوانیت شد خموش
در زیر آسمان غمین سپیده دم ،
بی شك نبود جان تو غافل از سیر كار
روزی كه هشته ای به سبیل طلب قدم
قلبی كه بود منبع الهام و شعر و راز
از جور خصم شد گل پولاد مامنش
چشمی كه بود پر ز نگاهی زمانه سنج
آویخت مرگ پرده تاری ز روزنش
طوفان وزید و شاخه نوخیز تو شكست
از باغ عمر، برگ وجود تو شد جدا
رفتی بدان دیار كزان بازگشت نیست
وان خاندان و خانه تهی شد ز كدخدا
پروانه ای كه شیفته ی شمع روشن است
پروا ندارد آنكه بسوزد وجود خویش
شاعر، كه هست عاشق انوار زندگی
تا كام مرگ؛ سر نكشد از سرود خویش
آن كس كه شوربخت ترا خواند؛ بر خطاست
زیرا نبرد راه سعادت، سعادت است
زیبایی و جوانی و رزم تو – شعر توست
وان شعر آخرین كه سرودی شهادت است